تقدیم با تمام دلتنگی برای شیما (کسی که با تمام وجودش در اعماق قلبم زندگی میکند و هرگز و تا ابد مال من نخواهد شد اما نفسهایمان در هم گره خورده و با هم اشک میریزیم و میخندیم، به عشق هم زنده ایم و با امید هم زندگی میکنیم)

سینه ام محتاج آتش سوزی است...

تمام تنم میلرزد…
از زخمهایی که خورده ام…!!
 من از دست رفته ام…شکسته ام
می فهمی؟؟
به انتهای بودنم رسیده ام
اما…!
اشک نمیریزم
پنهان شده ام پشت
 لبخندی که درد میکند.

آغشته به تو میشود:

روحم .......

نفسم.......

بند بند وجودم .......

وقتی در حصار دستانت.....

بوسه باران میشوم.

من تمام راز های دلم را در بوسه ای به تو خواهم بخشید

اما با دوری لبانت چه کنم؟ با اندوه پشت پنجره چه کنم ؟

با این همه اما چه کنم؟؟؟؟

هومن  سهیلی

در فصل تگرگ عاشقت می مانم

با ریزش برگ عاشقت می مانم

هر چند تبر به ریشه ام میکوبی

تا لحظه ی مرگ عاشقت می مانم

یه دنیا یه دنیا عاشقم من 

بدون به عشقت صادقم من 

تو مست خویش و من مست عشقم

اگه نباشی میمیرم بیا که عمر از سر گیرم

تا هستم با یادت شادم آخه دل بر تو دادم دیگه از غمها آزادم

اگه نباشی میمیرررررررررررررررم

گنه کردم گناهی پر ز لذت 

در آغوشی که گرم و آتشین بود 

گنه کردم میان بازوانی 

که داغ و کینه جوی و آهنین بود 

فرو خواندم به گوشش قصه ی عشق:

ترا میخواهم ای جانانه ی من 

تو را میخواهم ای آغوش جان بخش

تورا، ای عاشق دیوانه ی من

"فروغ فرخزاد"